بی سرزمین تر از باد...
 
 

پشت این بغض،بیدی لرزان نشسته...که خیال می کرد با این بادها نمی لرزد...!!!


ارسال شده در تاریخ : شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, :: 13:33 :: توسط : میلاد


من شیفته ی میزهای کوچک کافه

 

 

 

 

 

ای هستم

 

 

 

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می

 

 

 

 

شود...

 

 

 

و من ...

 

 

 

روبه روی تو ...

 

 

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا

 

 

 

 

را یک جا بگویم

 



ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, :: 23:11 :: توسط : میلاد

وقتــی آدم یکــــ نفـر را دوستــــ داشتـــه بـــاشــد

بیشتـــر تنهـــــاستــــــــــ !

چــون بـــه هیــچ کــس جـــز همـــان آدم

نمـــی تــوانـــد بگـــویـــد چــه احســاسـی دارد...

و اگـــر آن آدم کســی بـــاشــد کــــه

تــــو را بــه سکـوتــــــ تشــویـق کنـــد

تنهــایــی تـــــــو کـــامــل مــی شـــود ...



ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, :: 23:3 :: توسط : میلاد

دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند

ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . .


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, :: 23:1 :: توسط : میلاد

مردم انسان های ساده را احمق میپندارند ....


اما نمیدانند که آنها خودشان نخواستند که هفت خط باشند!



ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:44 :: توسط : میلاد

گوش كن با دل تنگــــ

آخرینــ هق هق دلواپسی ام را بشنـــو

سینه ام باردگـــر نقش نگاه تو گرفتــ

آن نگاهی كه نوازش هایشـــ

ذوق تصنیفـــ كلامی است كه از پهنه ی دل

تا ســـر زلفـــ پریشان تو در جولان استــ


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:43 :: توسط : میلاد

دستـــانم را محکمتــــر بگیـــر
مــــن
هنـــوز هم نمی خواهـــم
تــــــو را
به دستـــ خاطراتـــ لعنتـــی بســـپـــارم...


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:41 :: توسط : میلاد

مــــــن تــــــورو ذره ذره جــــــمع کـــردم.... حــــــق نـــــــــداری خــــــروار خــــــروار بـــــــــری...  


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:31 :: توسط : میلاد

من
چاقوی مهربانیم را خوردم !
تو هم اگر مهربان باشی، شک نکن یک روزی خنجری فرو میرود...
یا به احساست..
یا به غرورت..
یا به پشتت !
من از ترسِ پشت سر، نماز خواندن راهم ترک کرده ام ...

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:29 :: توسط : میلاد

همیشـــه اسیـــــــر دیــــــواری هستیـــــم کــه از آجـــــر نــــادانی‌ها

آنـــرا ساختـه‌ایــــم..


 

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:25 :: توسط : میلاد

به خودم قول می دهم فراموشت کنم ! وقتی صبح می شود، تو را که نه ... ولی قولم را فراموش می کنم !


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:18 :: توسط : میلاد

شاید آرامتر می شدم

فقط و فقط اگر می دانستی

شعرهایم به همین راحتی که می خوانی

نوشته نشده اند


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:15 :: توسط : میلاد

http://www.myup.ir/images/01373873512354878228.jpg


ایــــטּ روزهـــا کــســـے از ثابـــتـش اســـتـفاده نـــمـیـکـنـد

هــــمــﮧ اعـــتـبارے مـــے خـــواهــند و قابـــل تــعـویـــض

هـــــمـراه را عــــرض مـــیـکـنم


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 21:56 :: توسط : میلاد

شنیده بودم "قندهار" ولی ندیده بودم تا حالا ..!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 21:54 :: توسط : میلاد

در شهر ادم ها

دل ها همه سنگ است

انجا نشانی از محبت نیست

جام صدا خالی ست

اواز پژمرده ست

رنگین کمان عاطفه بی رنگ بی رنگ است

"این را خدا دیشب

درخلوت پروانه ها می گفت"



ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 21:48 :: توسط : میلاد

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 21:46 :: توسط : میلاد

پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را

می دانم و صفای دلآویز دشت را...

اما، من این میان

پرواز لحظه ها را،

افسوس میخورم

پرواز این پرنده ی بی بازگشت را



ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 21:43 :: توسط : میلاد

دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه ی زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین ننگ گرفته است به بر
همه گفتند: مبارک باشد
دخترک گفت: دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد….
( فروغ فرخ زاد )



ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 9:34 :: توسط : میلاد

کنـــــار دریــــا...


عاشــــق اگر باشی ، عاشـــق‌تر می‌شوی ،


و اگر دیـــــوانه ... دیوانـــــه‌تر ،


این خاصیت دریــــــاست...


به همه چیز وسعتی از جنـــــــــون می‌بخشد ،

شاعــــــــران ...


از شهرهای ساحلی ،


جان سالم به در نمی‌برند ....


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 9:33 :: توسط : میلاد

جودی

! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می

خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوهاو اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد...

جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می

شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.پس هرکسی را

بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم

دردلش ثبت شویم

 

دوستدار تو : بابالنگ دراز

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 10:42 :: توسط : میلاد

حالِ گرفته ی رقیــقی دارم ...


مثل اونی که می دونه ...


همه می دونن ... طلا بگیر نیست...!



ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 10:40 :: توسط : میلاد


خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش

ماییم که پا جای پای خود می نهیم

و غروب می کنیم هر پسین

آن روشنای خاطر آشوب

در افقهای تاریک دور دست

نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین

مرا به طلوعی دوباره می کشاند؟

ای راز!

ای رمز!

ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین!


(زنده یاد حسین پناهی)


ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 10:34 :: توسط : میلاد

من با ترانه ای آمده بودم
که فراموش کرده بود از کجا شنیده شده است
و با هم روبه حنجره های شهر سکوت کرده بودیم

ایستادی
...
زمزمه ای را از جیبت در آوردی

روشن کردی

در دهان ترانه گذاشتی

و حنجره ی من کوچه های زیادی را به یاد آورد

حالا سکوت در جیب های تو دور می شود
و زمزمه ای در شهر پیچیده است
که در انتهای ترانه
خاموش خواهد شد


ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 10:29 :: توسط : میلاد

نوازشم کن...

نترس!

تنهاییم واگیر ندارد ...!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 18:10 :: توسط : میلاد

آسمان زيباست اما نبايد بيش از حد سر به هوا بود


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 20:45 :: توسط : میلاد

 وقتي چشمانم تار مي شود دلم شروع به نواختن مي کند


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 20:38 :: توسط : میلاد

هوایت چه دستان سنگینی داشت وقتی به سرم زد فهمیدم


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 21:10 :: توسط : میلاد

خیــابانی بدون رهگــذر نیمکت های خـــالی تاکسی های بدون ســـرنشین فنجــانی خالی از قهــوه چراغی خاموش من نیز تنهـــایم...!


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 21:3 :: توسط : میلاد

و اما نبود دستانت خود ماجراییست که آغازش پایان جهان است ...


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 21:0 :: توسط : میلاد

دیگران میــــپرسند:

بیـــــداری؟

آری بی "دار"م...

چرا که اگر "دار"ی داشتم ...

یا قالی ه زندگیم را خودم میبافتم یا زندگیم را به "دار" میاویختم و خلاص

پس بی"دار" بی"دار"م


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 21:57 :: توسط : میلاد
درباره وبلاگ
ارزش واقعی هر کسی به اندازه حرف هاییست که برای نگفتن دارد...
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بی سرزمین تر از باد... و آدرس lovesong66.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 92
بازدید ماه : 373
بازدید کل : 87315
تعداد مطالب : 264
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1

Alternative content